شب دوازدهم از اجرای تئاتر معروف بود ، همه تماشاگران مشتاق دیدن این تئاتر پر مخاطب بودند ، با ورود بازیگران ، نمایش شروع شد، اما به ناگهان {ماریا} نقش اول زن نمایشنامه که قرار بود {جک} نقش اول مرد زمانی که به سمت او می آید و قرار است با یک دسته گل به او ابراز محبت کند به  روی زمین می افتد  ، همه از تعجب نگران شدند ، چون تصورشان از سناریو چیز دیگری بود، نه گویا واقعا اتفاقی رخ داده .. چند دقیقه همه هاج و واج به هم نگاه می کردند تا اینکه جک ، بالاسر ماریا رفت با فریاد اعلام کرد که او نفس نمی کشد.

فردا صبح خبر قتل ماریا شپرد بازیگر خوش نام تئاتر شهر تیتر اول روزنامه ها شد .

همه از این خبر ناگهانی وحشت زده بودند .

حالا چند ماهی از آن اتفاق ناگوار گذشته و امشب شب اولی بود که بعد از مدتها این نمایش مخوف در حال اجرا است . تماشاچیان زیادی در سالن نیستند، همه به خاطر آن اتفاق این سالن را نحس می دانند .

کسانی که در سالن جمع شده اند، آنهایی بودند که دنبال جواب برای رخ دادن این اتفاق اند  ..همه بازیگران به جز ماریا همان هایی بودند که چندین ماه قبل این نمایش را اجرا می کردند .. قبل از شروع نمایش به رسم یادبود همه عوامل بر روی صحنه آمدند و  دستان یکدیگر را گرفتند و با هم برای آرامش روح ماریا شپرد دعا کردند و با لبخند تلخ  نمایش شروع شد.

چند لحظه به ابراز علاقه مرد به زن مانده ، همه سعی می کردند با دقت به نمایش توجه کنند ،

ولی یک مرد با کتی به رنگ سیاهی شب به جای دیدن نمایش، در بین تماشاچیان مظنون اصلی پرونده یعنی کاترین گرایمز را زیر نظر داشت، کتی درحالی که نی چوبی را از کیفش به همراه تیر زهردار در می آورد تا برای انجام عمل مخفوش از آن استفاده کند کارگاه با علامتی همکارش را آگاه می کند .

کتی در حالی که منتظر نمای بهتری برای انجام عمل خصمانه اش بود دستگیر شد، و بالاخره بعد از چندین ماه این پرونده جنایی هم بسته شد ..

فردا صبح تیتر اول روزنامه ، خبر دستگیری قاتل بود ، بعد از بازجویی های متعدد معلوم شد که کاترین به علت روان پریشی و علاقه زیاد به جک کرافر  زمانی که پرده ابراز علاقه او به نقش اول زن در حال اجرا بوده اقدام به قتل ماریا شپرد می نماید .

بعد از برگزاری دادگاه ماریا به حبس ابد محکوم و به آسایشگاه روانی ها منتقل شد تا باقی عمرش را تحت نظر پزشکان سپری کند .