تازه نوشته ام داغ بخوانید
در آبی خونه مادربزرگ
داشتم پیاده روی میکردم .. من معمولا برای پیاده روی از ی مسیر تکراری عبور نمیکنم .. دوست دارم کوچه های جدید و ساختمان ها و خونه های تازه
۱۴۰۰-۰۹-۰۶
بدون دیدگاه
من و فرزندم
چشمانم را میبندم و در خیالم رویاهایی را میبافم که از تن کردنشان به وجد می آیم .. حالا توی آینه به آنچه بافتم و بر تن کردم خیره
۱۴۰۰-۰۹-۰۶
بدون دیدگاه
آرشیو نوشتهها
دستهها
- ۱۰۱ ایده برای زندگی بهتر (۹)
- ۲۰۰روز انتشار با موضوع توسعه فردی (۳۵)
- آنچه از این نوشته فهمیدم (۲)
- ادامه نویسی (۱)
- برداشت از تصویر (۵)
- داستان بلند (۲)
- در مسیر نویسندگی (۱۸)
- صد داستان (۱۰)
- کاریکلماتور (۱)
- کتاب صوتی (۱)
- من در مسیر رسیدن به آرامش (۱۱)
- من و کلمات در طول روز (۱۴)
- یک ایده برای یک سال (۲)
آخرین دیدگاهها