تازه نوشته ام داغ بخوانید

در آبی خونه مادربزرگ

داشتم پیاده روی میکردم .. من معمولا برای پیاده روی از ی مسیر تکراری عبور نمیکنم .. دوست دارم کوچه های جدید و ساختمان ها و خونه های تازه

من و فرزندم

چشمانم را میبندم و در خیالم رویاهایی را میبافم که از تن کردنشان به وجد می آیم .. حالا توی آینه به آنچه بافتم و بر تن کردم خیره